neo

من سعی می‌کنم کارهایم در حد عالی باشد

اگر نیاز باشد من حاضرم از افراد دیگر برای رسیدن به مقاصد خودم استفاده کنم.

من اغلب از بازی کردن با نظریه‌ها و افکار انتزاعی لذت می‌برم.

من ترجیح می‌دهم راه خودم را بروم تا اینکه رهبر دیگران باشم.

بعضی وقت‌ها من طوری احساس خجالت می‌کنم که دلم می‌خواهد خودم را از دیگران پنهان کنم.

به نظر نمی‌رسد هرگز بتوانم کارهای خود را نظم و ترتیب بدهم.

من اگر اشخاصی را دوست نداشته باشم از آن‌ها پنهان نمی‌کنم

من خیلی کنجکاوم.

من شخص بسیار فعالی هستم.

من اغلب احساس درماندگی می‌کنم و میل دارم شخص دیگری را مسائلم را حل کند.

من آدم سازنده و مولدی هستم که همیشه کارها را به ثمر می‌رساند.

اغلب سعی می‌کنم با فکر و با ملاحظه باشم.

من علاقه‌ای به تأمل و تفکر در مورد ماهیت جهان یا وضعیت انسان ندارم.

همه زندگی و کارهای من با سرعت طی مسی شوند.

من به ندرت افسرده یا غمگین می‌شوم.

گاهی آن قدری که خودم می‌خواهم، قابل‌اعتماد نیستم.

من در رفتار و نظر خود آدم سخت و بی‌انعطافی هستم.

گاهی وقتی که شعری می‌خوانم یا به یک اثر هنری نگاه می‌کنم یک حالت یاس یا موجی از برافروختگی را در خودم تجربه می‌کنم.

من آدم خوش‌بینی نیستم.

. اغلب وقتی کارها طبق نقشه پیش نمی‌رود یا اشتباه از آب در می‌آید احساس دلسردی می‌کنم و می‌خواهم آن را نیمه تمام رها کنم.

وقتی به انجام کاری را متعهد می‌شوم مردم می‌توانند همیشه مطمئن باشند که کار را پیگیری می‌کنم.

بعضی از افراد فکر می‌کنند من آدم سرد و حسابگری هستم.

من معتقدم که برای اخذ تصمیم درباره موضوعات اخلاقی باید به مقامات دینی خودمان اقتدا کنیم.

من آدم بشاش و دارای روحیه بالایی هستم.

اغلب از نحوه برخورد دیگران با من عصبانی می‌شوم.

. من برای دستیابی به اهداف خودم سخت تلاش می‌کنم

بیشتر مردمانی را که می‌شناسم مرا دوست دارند.

من به ندرت متوجه می‌شوم که احساساتم در محیط‌های مختلف فرق می‌کند

من اغلب احساس می‌کنم که پر از نیرو و انرژی هستم.

. من به ندرت خودم را ترسو یا مضطرب می‌دانم.

من قبل از شروع هر کاری وقت زیادی را تلف می‌کنم.

من عقیده دارم که اکثر مردم اگر به آن‌ها اجازه داده شود می‌خواهند از آدم امتیاز به دست آورند.

. من معمولاً غذاهای جدید و ناآشنا را امتحان می‌کنم.

من معمولاً ترجیح می‌دهم کارها را به تنهایی انجام دهم

. من بعضی وقت‌ها کاملاً احساس بی‌ارزشی می‌کنم.

من دارای اهداف مشخصی هستم و برای این اهداف برنامه دارم.

معمولاً من در مورد مقاصد دیگران بدگمان و عیب‌جو هستم.

خواندن یک شعر تأثیر ناچیزی بر من دارد یا این که اصلاً تأثیری ندارد

من ترجیح می‌دهم در جایی باشم که فعالیت وجود داشته باشد.

. حس می‌کنم اغلب اوقات دچار تنش و وحشت‌زدگی هستم

من سعی می‌کنم وظایفی که بر عهده‌ام هست را باوجدان کار انجام دهم

من بیشتر ترجیح می‌دهم که با دیگران همکاری کنم تا با آن‌ها رقابت کنم.

من معتقدم که اگر به دانشجویان اجازه بدهند که به سخنرانی‌های بحث‌برانگیز و متناقض گوش دهند، آن‌ها سردرگم و گمراه می‌شوند.

من واقعاً از صحبت کردن با دیگران لذت می‌برم.

من به ندرت احساس تنهایی و دل‌افسردگی می‌کنم.

من در کارهایم خیلی با برنامه نیستم.

بعضی از مردم من را آدم خودخواهی می‌دانند.

نگاه کردن به نظم حاکم بر طبیعت و زیبایی هنرها برای من بسیار جالب است.

من خودم را لزوماً آدم امیدواری نمی‌دانم.

وقتی من زیر بار یک استرس بزرگ هستم بعضی مواقع احساس می‌کنم دارم از هم می‌پاشم.

من به خوبی می‌توانم طوری برنامه‌ریزی کنم که کارهایم به موقع انجام شوند.

. من اغلب با اعضای خانواده بگو نگو دارم.

من وقتی روش درست انجام یک کار را پیدا کنم به همان می‌چسبم و ادامه می‌دهم.

من لبخند زدن به دیگران و بیرون رفتن با آن‌ها را کار آسانی می‌دانم.

من اغلب خودم را کمتر از دیگران حس می‌کنم.

من چیزهای خودم را مرتب و پاکیزه نگه می‌دارم.

من سعی می‌کنم با دیگران خوش‌رفتار و مؤدب باشم.

. من دوست ندارم وقتم را با خیال‌بافی هدر بدهم.

. من دوست دارم همیشه آدم‌های زیادی دوروبرم باشند

من آدم نگرانی هستم.